پارت پنجاه و چهارم

زمان ارسال : ۶۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

پندار که تا این موقع ساکت بود، اومد سمت ما و با تأسف نگاهی به پونه انداخت و صداش و به شدت آورد پایین و گفت:
-درک این که شیوا به خاطر اذیت‌هایی که شده و اشتباهات گذشته یه‌کم رو خودش کنترل نداره سخت نیست پونه، اما درک کردن تو سخته. چرا این طوری شدی؟
پونه که سرشو پایین انداخت تا اشک تو چشماش‌و ما نبینیم، ترجیح دادم برم تا غرور پونه شکسته نشه. شاید حرفی داشتن باهم.
در و باز کردم و با

486
110,415 تعداد بازدید
346 تعداد نظر
78 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aa

    00

    👏👏👏🌹

    ۲ ماه پیش
  • روژان کاردان | نویسنده رمان

    ❤️😍

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید